در مصر باستان مردم مشغول عبادت بودند که فرعون وارد شد. تمامی حاضرین به خاک افتاده و تعظیم کردند، به جز یک نفر که درگوشهای ایستاده و با لبخند دیگران را نظاره میکرد!
فرعون برآشفت و فریاد زد: کیست آن گستاخ که جرأت نموده تمام عظمت مصر را به مسخره گرفته و ما را نادیده انگارد؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کاهن اعظم آهسته در گوش او گفت:بچه آذربایجان است و به گندهتر از شما هم باج نمیدهد!
فرعون از جای خود نیمخیز شد و در چشمان او خیره شد و دستهایش را به روی سینه گذاشت و گفت: نوکرم قارداش بویور گه چایا...!!!!!!!!
یاشاسین آذربایجان